عکاس آزاد

عکاس آزاد

www.akaseazad.blogsky.com
عکاس آزاد

عکاس آزاد

www.akaseazad.blogsky.com

قابل توجه مسئولین!!! کمپ کویری و چند پرسش?????????



محمدرضا نژاد حیدری در ستون نگاه استقامت نوشت: در خبرها آمده بود که قرار است جشنوار ه ای تحت عنوان 'ماه و کویر' در روزهای 20 و 21 مهرماه در کمپ کویری شهداد برگزار شود. رویدادی که نمی توانم شعف خود را از برگزاری آن کتمان کنم. شاید حدود دوازده سال پیش در حاشیه جشن های شهریور که در سراسر استان برگزار می شد (مانند جشن خرما در بم و جشن پسته در رفسنجان و سیرجان و جشن گردو در بافت) در شهداد هم جشنی که اگر اشتباه نکنم جشن کویر یا شب های کویر نام داشت در طول چند شب برگزار شد که نگارنده یک شب میهمان این جشن با شکوه بودم. وجود چنین مجموعه ای در قلب کویر که با همت مسوولان وقت ایجاد شده بود لذت تماشای آسمان پر ستاره کویر را دو چندان می کرد و تجسم زیبای 'شب، سکوت و کویر' بود. حضور بی شمار مردم، اجرای برنامه های شاد از جمله موسیقی زنده و وجود امکانات رفاهی، کویر بی آب و آبادی را رویایی می کرد.بعد از آن سال نیز چندین بار به مناسبت های گوناگون به کویر و کمپ کویری اش سرکی کشیدم تا اینکه دو هفته قبل به اتفاق خانواده و دوستان راهی شهداد شدیم. ابتدای ورود تصور کردیم در دکه ای که در ورودی این مجموعه ایجاد شده مسوولی حضور دارد تا زمینه نظم و انتظام را فراهم کند. اما خبری از هیچ کس نبود و دکه انتظامات مقابل درب ورودی خالی بود. حضور یک دستگاه اتوبوس و چند خودرو در کمپ قوت قلبی بود در آن سکوت وهم آلود کویر. وارد کمپ شدیم و آلاچیقی را انتخاب کردیم. اولین چیزی که خودنمایی می کرد این بود که بسیاری از آلاچیق ها فاقد لامپ جهت تامین روشنایی بودند؛ اما به ابتکار یکی از همراهان که بر اساس تجربه قبلی خود، لامپی به همراه داشت بر این مشکل چیره شدیم. اما این ابتدای بروز مشکلی دیگر بود. آلاچیق ما مملو از پوست پفک و شیشه خالی نوشابه و … که منظره بدی را ایجاد کرد و ما را مصمم ساخت که قید استراحت در فضای محصور آلاچیق را بزنیم و در فضای بیرون آن استراحت کنیم. برای استفاده از سرویس های بهداشتی به سراغ سه ساختمانی رفتیم که حدس زدیم می توانند سرویس بهداشتی باشند. در میانه راه برج نور اصلی کمپ خاموش شد و ما به نور چراغ قوه تلفن همراه متوسل شدیم. چراغ های دفنی هم که در سراسر کمپ و در مسیرهای تردد نصب شده بودند، در جای خود قرار نداشتند و خبری از آنها نیز نبود. راه را ادامه دادیم به اولین ساختمان رسیدیم.
 
ادامه مطلب ...