مرا گویی بدین زاری که هستی
به عشقم چون برآیی؟!من چه دانم.. .
پی نوشت :دعوتید به پشت صحنه هایی از عکس هام و کمی خاطره بازی! در :" آنارم "پست چای با طعم خدا
+ نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 19:23 توسط زینب نیک نجات
|
روز های سیاه و سفید.. .
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 12:39 توسط زینب نیک نجات
|
من پر از "فانوس"ام.. .
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 18:43 توسط زینب نیک نجات
|
هزاران را بهاران در فغان آرد،مرا پاییز...
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 22:55 توسط زینب نیک نجات
|
بوسه زدی به ابر و باران شروع شد.. .*
+ نوشته شده در جمعه هجدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 12:13 توسط زینب نیک نجات
|
یخرجهم من الظلمات الی النور...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۰ ساعت 19:5 توسط زینب نیک نجات
|
+ نوشته شده در دوشنبه چهارم مهر ۱۳۹۰ ساعت 14:29 توسط زینب نیک نجات
|
بلند شد كه دوباره تمام زندگيش را/دخيل سبز ببندد به واژههاي كتابم *
+ نوشته شده در یکشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۰ ساعت 16:55 توسط زینب نیک نجات
|
در کوچه پس کوچه های شهر/کسی نیست که من را پیدا کرده باشد...؟
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 17:49 توسط زینب نیک نجات
|
یک پنجره به سمت تماشای هیچ کس...*
+ نوشته شده در جمعه چهاردهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 1:40 توسط زینب نیک نجات
|
نوستالوژیا
+ نوشته شده در شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:55 توسط زینب نیک نجات
|
+ نوشته شده در جمعه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 0:50 توسط زینب نیک نجات
|