شخصیت کوروش بزرگ از دیدگاهای مختلف

شخصیت کوروش بزرگ از دیدگاهای مختلف

کوروش در نزد بابلیان، برگزیدهٔ مردوک، در نزد یهودیان، مسیح‌ 

خداوند بود و 

به‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده‌باشند. 

هرودوت

می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی

مهربان بود 

و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد؛ داندامایف می‌گوید 

«کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود 

بر پایه 

مهر و داد».«به نظر می‌رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین‌های فتح 

شده احترام می‌گذاشت. پارسی‌ها او را پدر، روحانیان بابل او را 

برگزیده 

مردوک، یهودی‌ها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را 

فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش می‌دانستند. گزنفون در 

کورش‌نامه او را 

حکمرانی آرمانی و ایده‌آل توصیف می‌کند».

والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، 

لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه 

آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها 

بسنده کرد و 

حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان 

باستان 

بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».

اوریل رپپورت می‌گوید: «فتوحات کوروش مولد پهناورترین 

امپراتوری 

بود که 

در زمان خود انسان با چشمان خود دیده بود.او نتوانست چنین 

فرمانروایی را 

در زمان باستان بر اساس مهر و داد پایه گذارد که تا آن زمان در هیچ 

کجا 

چنین رفتاری دیده نشده بود و همین علت است که انسان را 

شگفت زده 

میکند.

والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، 

لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، 

نه 

آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها 

بسنده کرد و 

حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان 

باستان

بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».

اوریل 

رپپورت 

می‌گوید: «فتوحات کوروش مولد پهناورترین امپراتوری بود که در زمان خود 

انسان با چشمان خود دیده بود.او نتوانست چنین فرمانروایی را در زمان 

باستان بر اساس مهر و داد پایه گذارد که تا آن زمان در هیچ کجا چنین 

رفتاری 

دیده نشده بود و همین علت است که انسان را شگفت زده میکند.


نگاره: ‏شخصیت کوروش بزرگ از دیدگاهای مختلف
کوروش در نزد بابلیان، برگزیدهٔ مردوک، در نزد یهودیان، مسیح‌ خداوند بود و به‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده‌باشند. هرودوت می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد؛ داندامایف می‌گوید «کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود بر پایه مهر و داد».«به نظر می‌رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین‌های فتح شده احترام می‌گذاشت. پارسی‌ها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودی‌ها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش می‌دانستند. گزنفون در کورش‌نامه او را حکمرانی آرمانی و ایده‌آل توصیف می‌کند».
والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها بسنده کرد و حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».
اوریل رپپورت می‌گوید: «فتوحات کوروش مولد پهناورترین امپراتوری بود که در زمان خود انسان با چشمان خود دیده بود.او نتوانست چنین فرمانروایی را در زمان باستان بر اساس مهر و داد پایه گذارد که تا آن زمان در هیچ کجا چنین رفتاری دیده نشده بود و همین علت است که انسان را شگفت زده میکند.‏

نشان آریایی پیدا شده در ایران

نشان آریایی پیدا شده در ایران حتی سر در مسجد، و بالای مقبره داریوش 

بزرگ، با دقت ببینید. بر خلاف تصور عموم مردم دنیا این نشان هیتلر و حزب 

نازی نیست، نشان اصیل آریایی است که بیانگر عناصر چهارگانه است .نگاره: ‏از صفحه بسیار زیبای:
*_*_*_*_*_*_*_* کوروش بزرگ *_*_*_*_*_*_*
______________________________________
نشان آریایی پیدا شده در ایران حتی سر در مسجد، و بالای مقبره داریوش بزرگ، با دقت ببینید. بر خلاف تصور عموم مردم دنیا این نشان هیتلر و حزب نازی نیست، نشان اصیل آریایی است که بیانگر عناصر چهارگانه است .‏

ارش

تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...

قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...

سرکشم چون کوه آتش آتشم... آتشفشانم...

چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...

کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم...

من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم...

مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...

جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...

نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم...

زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...

نگاره: ‏تير آرش در کمانم...نام ايران بر زبانم...
قله ها در زير پايم...کهکشانها آشيانم...

سرکشم چون کوه آتش آتشم... آتشفشانم...
چون سياوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...

کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاويانم...
من زماد و از هخايم...از ارشک ساسانيانم...

مازيارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
جشن يلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...

نور خورشيد نور چشمم...آسمانها زير پايم...
زاده پاک اهورا...از نژاد آريايم...‏


اینجا دروازه ملل است

اینجا دروازه ملل است جایی که روزی تمام دنیا باید از آن میگذشت 

تا با پادشاه ایران ملاقات کند دنیا را چه شده است آیا ما را فراموش 

کرده اید؟

نگاره: ‏از صفحه بسیار زیبای:
*_*_*_*_*_*_*_* کوروش بزرگ *_*_*_*_*_*_*
اینجا دروازه ملل است جایی که روزی تمام دنیا باید از آن میگذشت تا با پادشاه ایران ملاقات کند دنیا را چه شده است آیا ما را فراموش کرده اید؟‏

اسطوره آرش کمانگیر

اسطوره آرش کمانگیر

در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با تورانیان، پادشاه توران یعنی افراسیاب، سپاهیان ایران را گام به گام به عقب راند و آن ها را در تبرستان محاصره کرد.
مردم و لشگریان ناامید و بی‌توشه و آذوفه در دام تورانیان بودند. سرانجام منوچهرشاه پیشنهاد صلح می‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند ولی برای تحقیر ایرانیان و گرفتن خاک ایران با نیرنگ پیشنهاد می‌کنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز ‫#‏البرزکوه‬ تیری بیندازد و محل فرو افتادن آن تیر، مرز ایران و توران در نظر گرفته شود.

در ایران کسی جرات این کار را به خود نمی‌داد. آرش که امیرزاده‌ای از دیار تبرستان و پیک لشکر ایران بود برای این کار انتخاب شد در حالیکه همه فکر می کردند که او باعث ننگ ایران خواهد شد.

شبانگاه ایزدبانوی زمین (امشاسپند ‫#‏سپندارمذ‬) تیر و کمانی اهورایی به آرش داد ولی به او گفت که جانت را بر سر این تیر خواهی داد.

‫#‏آرش‌کمانگیر‬ در بامدادان به فراز دماوند (اییریو خشوتا) رفت، با آرامش سینه‌اش را برهنه کرد و کمان را برکشید، چنانکه رگ های بدنش همه به خروش درآمدند و سپس تیر را به سوی خاور رها کرد.
آرش جان و نیرو و همه هستی‌اش را بر پای تیر نهاد؛ پس از پرتاب تیر پیکرش پاره پاره شد و در خاک ایران پخش شد و روانش در تیر دمیده شد.

هورمزد به ایزدباد فرمان می دهد تا تیر سرنوشت‌ساز را در خود بگیرد و به پیش برد. سوارانی تیزرو از هر دو ارتش تیر را دنبال می کردند. تیر از بامداد تا شامگاه پرواز می کرد تا سرانجام در کنار رود وَخش (جیحون یا آمودریا) بر درخت گردویی تناور فرود آمد. و زان پس آنجا مرز ایران و توران شد.

افراسیاب که گمان می کرد می تواند ایرانیان را تحقیر کند و شکست دهد، پشیمان و شکست خورده، ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون برد.

ایرانیان آزاد شدند و زن و مرد و پیر و جوان جشن و شادی برپا کردند و هرآنچه از خوراکی داشتند با هم تقسیم کردند تا دیگر گرسنه ای بر زمین باقی نماند.

نگاره: ‏اسطوره آرش کمانگیر

در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با تورانیان، پادشاه توران یعنی افراسیاب، سپاهیان ایران را گام به گام به عقب راند و آن ها را در تبرستان محاصره کرد.
مردم و لشگریان ناامید و بی‌توشه و آذوفه در دام تورانیان بودند. سرانجام منوچهرشاه پیشنهاد صلح می‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند ولی برای تحقیر ایرانیان و گرفتن خاک ایران با نیرنگ پیشنهاد می‌کنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز #البرزکوه تیری بیندازد و محل فرو افتادن آن تیر، مرز ایران و توران در نظر گرفته شود.

در ایران کسی جرات این کار را به خود نمی‌داد. آرش که امیرزاده‌ای از دیار تبرستان و پیک لشکر ایران بود برای این کار انتخاب شد در حالیکه همه فکر می کردند که او باعث ننگ ایران خواهد شد.

شبانگاه ایزدبانوی زمین (امشاسپند #سپندارمذ) تیر و کمانی اهورایی به آرش داد ولی به او گفت که جانت را بر سر این تیر خواهی داد.

#آرش‌کمانگیر در بامدادان به فراز دماوند (اییریو خشوتا) رفت، با آرامش سینه‌اش را برهنه کرد و کمان را برکشید، چنانکه رگ های بدنش همه به خروش درآمدند و سپس تیر را به سوی خاور رها کرد.
آرش جان و نیرو و همه هستی‌اش را بر پای تیر نهاد؛ پس از پرتاب تیر پیکرش پاره پاره شد و در خاک ایران پخش شد و روانش در تیر دمیده شد.

هورمزد به ایزدباد فرمان می دهد تا تیر سرنوشت‌ساز را در خود بگیرد و به پیش برد. سوارانی تیزرو از هر دو ارتش تیر را دنبال می کردند. تیر از بامداد تا شامگاه پرواز می کرد تا سرانجام در کنار رود وَخش (جیحون یا آمودریا) بر درخت گردویی تناور فرود آمد. و زان پس آنجا مرز ایران و توران شد.

افراسیاب که گمان می کرد می تواند ایرانیان را تحقیر کند و شکست دهد، پشیمان و شکست خورده، ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون برد.

ایرانیان آزاد شدند و زن و مرد و پیر و جوان جشن و شادی برپا کردند و هرآنچه از خوراکی داشتند با هم تقسیم کردند تا دیگر گرسنه ای بر زمین باقی نماند.‏

سخنان بزرگان

سرخ پوستی پیر به نوه خود گفت:

فرزندم! درون ما بین دو گرگ کارزاری برپاست.
یکی از گرگها اهریمنی به تمام معناست.
عصبانی، دروغگو، حسود، حریص و پست.
گرگ دیگری آرام، خوشحال، امیدوار، فروتن و راستگو.

پسر کمی فکر کرد و پرسید:
پدربزرگ! کدامیک پیروز است؟
پدربزرگ بیدرنگ گفت:
همانی که تو به آن خوراک میدهی!

سخنان بزرگان

شمشیر های قادسیه....... و سخنی از عمق جان با ایرانیان واقعی:

شمشیر های قادسیه.......
و سخنی از عمق جان با ایرانیان واقعی:

شاید خیلی از ایرانیان نام جنگ قادسیه رو شنیده باشند.
بله جنگ قادسیه یکی از دو نبردیه که در زمان ساسانیان بین ما و بیابانگرد ها رخ داد و باعث شد تا بدترین خاطرات ملت ایران رقم بخوره......
شمشیرهای قادسیه، نام بنایی است در مرکز شهر بغداد که به دستور صدام حسین تکریتی برای نشان دادن پیروزی بر ایران ساخته شد.
ساخت این بنا در سال ۱۳۶۵ آغاز شد؛ یعنی دو سال پیش از پایان جنگ ایران و عراق و شامل دو دست است که از خاک بیرون آمده‌اند. شکل‌ و فرم هر دست را طراح آن از روی دستان خود صدام طراحی کرده که هر دست، شمشیری به شکل کمان در دست دارد که در نوک به شمشیر دیگر وصل می‌شود. این بنا پس از طراحی توسط دو پیمانکار انگلیسی و آلمانی ساخته شد.
اما از همه این‌ها که بگذریم، دردآور‌تر و رنجش خاطر آور‌تر این است که صدام پس از ساخت این بنا دستور داد، کلاهخود پنج هزار ایرانی شهید شده در جنگ تحمیلی را پیرامون آن گذاردند که در هر یک از آنها با شلیک یک گلوله،‌ سوراخی در آن ایجاد کردند. برخی از کلاهخود‌های شهدای ایرانی را نیز با سیمان به جاده زیر شمشیر‌ها چسباندند تا به هنگام رژه سربازان لگدمال شود.

بله هم وطن..
این است گوشه ای از بی اطلاعی ما ایرانیان نسبت به تاریخمون..
ما همچنان سرمایه های کشورمون رو خرج ساخت این جور بناها میکنیم که در واقع به خودمون توهین میکنیم...
در واقع به خون شهدامون توهین میکنیم.
میگن در سال های جنگ خیلی از مردم ایران حاجی شدند....خوب مبارکشون باشه...اما به چه قیمتی؟اون مبالغی رو که این حاجی ها به بیابانگرد ها تقدیم میکردند جون نوزادان شیرخوار زیادی رو در گهواره گرفت,بچه های زیادی رو یتیم کرد,مادران بسیاری رو داغدار کرد و مهمتر از همه اینکه وطنمون رو جولانگاه تازی های بی سر و پا کرد...
جنگ با تمام سختی هاش تمام شد و رشادت فرزندان این خاک باعث شد که "قادسیه" ای دیگر اتفاق نیفته...
اما امروز هم ما درگیر نبرد هستیم.سرمایه های این کشور رو تازی ها صرف تبلیغات گسترده بر ضد این آب و خاک میکنن.
ابتدا نام خلیج فارس رو عوض میکنن و سپس هویت جزایر ایرانی و کمی بعد خدا میدونه.........


فوق العاده پر معناست این تصویر ....

فردوسی بزرگ

نخستین سرود ملی ایران

نخستین سرود ملی ایران

نام جاوید وطن

صبح امید وطن

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان

وطن ای هستی من

شور و سرمستی من

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم

که هم آواز تو منم

همه جان و تن

وطنم وطنم وطنم

بشنو سوز سخنم

که نواگر این چمنم

همه جان و تنم

وطنم وطنم وطنم

همه با یک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه زنان

ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان
ادامه نوشته

سخن کورش بزرگ

عکس

دو کاج

دو کاج (نسخه ی جدید )

در كنار خطوط سیم پيام

خارج از ده دو كاج رویيدند

ساليان دراز رهگذران

آن دو را چون دو دوست می ‌ديدند

روزی از روزهای پایيزی

زير رگبار و تازيانه ی باد

يكي از كاج ها به خود لرزيد،

خم شد و روي ديگري افتاد

گفت : اي آشنا ببخش مرا ،

خوب در حال من تأمل كن

ريشه‌هايم ز خاك بیرون است،

چند روزي مرا تحمل كن

كاج همسایه گفت با نرمی

دوستی را نمی برم از یاد،

شاید این اتفاق هم روزی

ناگهان از برای من افتاد.

مهر بانی بگوش باد رسید

باد آرام شد، ملایم شد،

کاج آسیب دیده ی ما هم

کم کمک پا گرفت و سالم شد.

میوه ی کاج ها فرو می ریخت

دانه ها ریشه می زدند آسان،

ابر باران رساند و چندی بعد

ده ما نام یافت کاجستان ...

شاعر: محمد جواد محبت

سخنان گهر بار بزرگان

عکس

سندي تاريخي درباره شيوه حمله اعراب به ايران

سندي تاريخي درباره شيوه حمله اعراب به ايران

در قرن اخیر یک پوست پاره درنواحی سلیمانیه به خط پهلوی که 

متن به زبان هورامی بسیارنزدیک است بدست آمده که درآن چند 

بیت شعر به صورت مرثیه نوشته شده است. این اشعار براین دلالت 

دارد که کردها وبالاخص هورامیها درآغاز اسلام آئین زردشتی 

داشته اند واهورامزدا را پرستش نموده اند.دراین اشعار حمله 

اعراب را به خاک کردستان به تصویر می کشد که شهرها 

وروستاها 

 تانواحی شهرزور خراب وویران می کنند.


متن اشعار:

هــرمـــزگـــان رمـــان آتـــران کــــژان/

ویشان شارده وه گه وره گه وره کـان/

زورکـــاری عــــاره بکـــــردنه خـــاپوور/

گنـــــا ئــــی پالــه هه تا شــاره زوور/

شه ن وو کـــه نیکـان وه دیل بشینا/

میــــرئـازا تلـــی ژروی هـــــه وینــــا/

ره ویش زه رده شت مانووه بیکه س/

بزیکا نیکا هـــــرمــــزد وه هیچ که س/

معنی اشعار چنین است:

1-(هرمزگان) معابد ویران شدند ،آتش ها خاموش گشتند.بزرگ 


بزرگان خود را پنهان نمودند.(هرمزگان به معنی معابد یا مساجد 


است ودرزبان هورامی به مسجد مزگی گفته می شود .ومسجد 


معرب مزگد یا مزگت است که ازمزدگه آمده یعنی هرمزدگه یا گد به 


معنی گدا که مقصود آن گداگاه هرمزد ومحتاجین به هرمزد است) .


2- عرب ستمکار دهات وشهرها را تاشهرزور خاپور وویران نمودند. 


3- زنان ودختران را به اسیری گرفتند ودلیران به خون خود غلطیدند. 


4- روش وآئین زردشت بیکس ماند وهرمزد به هیچ کس رحم نکرد.


اين شعر كه بر روي پوست آهو نوشته شده است در موزه ي 


سليمانيه كردستان عراق نگهداري مي شود.

حکیم ابوالقاسمِ فردوسی:

حکیم ابوالقاسمِ فردوسی:

عرب هرکه باشد به من دشمن است / کژ اندیش و
بد خوی و اهریمن است

زشیرِ شتر خوردن و سوسمار / عرب را به جایی 

رسیده است کار

که فرِ کیانی کند آرزو / تُفو بر تو ای چرخِ گردون 

تُفو 

,,,



واژه های گوش اشنا

عکس

حکیم ابوالقاسمِ فردوسی:

آخرین سخنان بابک خرمدین:

آخرین سخنان بابک خرمدین:

_تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی 

ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر 

کنی 

چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر 

کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت.من لرزه 

ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون 

خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در 

شمال 

و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما

پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که 

ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را 

تحمل نخواهد کرد.

_من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند 

کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم 

اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز 

میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.مازیار 

هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه 

برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و 

مردم فریب برهانند . اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که 

همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و 

وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره 

سرت 

را از بدن جدا کند .

_مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران ارجی 

نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد . 

و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست 

او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت 

و 

آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:

” پاینده ایران “


نگاره: ‏آخرین سخنان بابک خرمدین:
_تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت.من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد.
_من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند . اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند .
_مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران ارجی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد . و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:
” پاینده ایران “‏



سخنان گهر بار بزرگان

اشعار خیام

چون بلبل مست راه در بستان يافت

روي گل و جام باده را خندان يافت


آمد به زبان حال در گوشم گفت

درياب که عمر رفته را نتوان يافت



نگاره: ‏چون بلبل مست راه در بستان يافت
روي گل و جام باده را خندان يافت

آمد به زبان حال در گوشم گفت
درياب که عمر رفته را نتوان يافت‏


اشعار خیام

ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم

با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان خوری و ما خون رزان

انصاف بده کدام خونخوارتریم؟


نگاره: ‏ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه مستی ز تو هشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم؟‏

سخنان گهر بار بزرگان

بهترین زندگی دو جهان برای کسانی است که نیک 

بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خویش 

کنند. 

( زرتشت – یسنای 51 – بند 15 )

نگاره: ‏بهترین زندگی دو جهان برای کسانی است که نیک بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خویش کنند .

( زرتشت – یسنای 51 – بند 15 )‏

سخنان گهر بار بزرگان

عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در 

دست مي گيريد .

کوروش بزرگ

نگاره: ‏عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .
کوروش بزرگ‏


سرودهای زیبا

ایـــــران فرهــاد اســت و عـشــق****ایران کـوروش اســت و

آزادگـــی...


ایـــران داریوش است و سازنـدگی****ايــران فردوسي است و

افسانــــه...


ايــــران حـــــافـــظ اســـت و غـزل.****ايـــران مــولـوي اسـت و

عرفـــــان...


ايـــران خـيام اســت و درسـتـــــی****ايـــــران فرخــي اســـت

و«آزادي»...


ايـــــران بــــابـک اســت و قــــيـــام****ايـران افـــشين اسـت و

عـــصـيان...


ايــــــران مــــازيار است و طــغــيان****ايــران کــاوه اســـــت و شـــورش...

ايــــــران آرش اســـت و رهــــايــي****ايران دار است و

سربداران...


●●●●● ايران ستون هاي اين چنین دارد●●●●●




نگاره: ‏یـــــران فرهــاد اســت و عـشــق****ایران کـوروش اســت و آزادگـــی...

ایـــران داریوش است و سازنـدگی****ايــران فردوسي است و افسانــــه...

ايــــران حـــــافـــظ اســـت و غـزل.****ايـــران مــولـوي اسـت و عرفـــــان...

ايـــران خـيام اســت و درسـتـــــی****ايـــــران فرخــي اســـت و«آزادي»...

ايـــــران بــــابـک اســت و قــــيـــام****ايـران افـــشين اسـت و عـــصـيان...

ايــــــران مــــازيار است و طــغــيان****ايــران کــاوه اســـــت و شـــورش...

ايــــــران آرش اســـت و رهــــايــي****ايران دار است و سربداران...

●●●●● ايران ستون هاي اين چنین دارد●●●●●‏


سخنان گهر بار بزرگان

عکس

سخنان گهر بار بزرگان

به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام

بگذارید !

زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند 

شما بهتر از آنانید .

"جشن‌های ایران باستان"

ما ایرانیان مردم شادی بودیــــم ......

"جشن‌های ایران باستان"

۱.فروردین روز نوزدهم، جشن فروردگان

2. اردیبهشت روز سوم، جشن اردیبهشتگان

۳. خرداد روز ششم، جشن خردادگان

۴ .تیر روز سیزدهم، جشن تیرگان

۵. امرداد روز هفتم،جشن امردادگان

۶. شهریور روز چهارم، جشن شهریورگان

۷. مهر روز شانزدهم، جشن مهرگان

۸.آبان روز دهم،جشن آبانگان

۹. آذر روز نهم، جشن آذرگان

۱۰.دی روز یکم، خرم روز

۱۱. بهمن روز دوم،جشن بهمنگان

۱2. سپندارمذ روز پنجم، جشن اسفندگان

تاریخچه علت به هم زدن لیوان‌ها و گفتن  عبارت «به سلامتی» ـ

تاریخچه علت به هم زدن لیوان‌ها و گفتن

عبارت «به سلامتی» ـ

چرا به سلامتی؟ چرا هنگام نوشیدن 

شراب، با گفتن عبارت «به سلامتی» جام‌های 

خود 

را 

به 

یکدیگر می‌زنند؟ پاسخ: 

دلیل این کار به دوران بسیار دور و قرون 

وسطی بر می‌گردد. در آن زمان یکی از 

شیوه های رایج کشتن افراد، ریختن زهر  

خوردنی آنها بود. از آن جایی که نوشیدنی 

مصرف بیشتری داشت، زهر را بـــیشتر در 

جام شراب می

ریختند. در مقابل، افراد زیرک و هوشیار ب

رای خــنثی کردن توطئه علیه خود یا 

منصرف کردن فرد مقابل از اجرای قصد خـود

(ریختن زهر در جام مهمان) جام خود را 

که در گذشته از فلز بود و مثل امروز 

شیشه ای نبود، با شدت به جام میزبان 

می زد تا محتویات دو جام با هم مخلوط 

گردد. تا اگر محتویات یک جام آغشته به 

سم بود با کوبیدن جام‌های شراب به 

جام‌های دیگر بریزد و آنها نیز سمی شود 

و 

می گفتند: «به سلامتی» یعنی من این 

کار را به امید سلامتی و در واقع سالم ماندن انجام 

میدهم. و اما چرا شخصی 

جامش را پایین تر می آورد؟به این دلیل بود 

که می خواست به شاه بفهماند با کوبیدن 

جام ها اگر جام شما آلوده به سم است و 

در جام من بریزد من حاضر به فدا شدن 

هستم ولی اگر جام من آلوده به سم 

باشد 

پایین تر از جام شما میگیرم تا جام شما با 

سم جام من مخلوط نگردد. این که 

اروپائیـــــــان شراب را جرعه جرعه و کم 

کم 

می‌نوشند هم از گذشته ناشی شده 

 اســت. به این صورت که افراد از ترس این  

که مبادا زهر در جامشان ریختــــه باشند 

یک مرتبه آن را نمی‌نوشیدند بلکه ابتدا آن 

را مزه مزه می کردنــد سپس محتویات جام 

را تا ته سر می‌کشیدند. این شیوه تا 

امروزادامه یافـت و به مرور زمان جزء 

فرهنگ 

اروپائیان شد

عکس: پیاله شراب با سر غزال از جنس 

طلا و نقره / متعلق به دوره ساسانی



نگاره: ‏تاریخچه علت به هم زدن لیوان‌ها و گفتن عبارت «به سلامتی» ـ
چرا به سلامتی؟ چرا هنگام نوشیدن شراب، با گفتن عبارت «به سلامتی» جام‌های خود را به یکدیگر می‌زنند؟ پاسخ: دلیل این کار به دوران بسیار دور و قرون وسطی بر می‌گردد. در آن زمان یکی از شیوه های رایج کشتن افراد، ریختن زهر در خوردنی آنها بود. از آن جایی که نوشیدنی مصرف بیشتری داشت، زهر را بـــیشتر در جام شراب می
ریختند. در مقابل، افراد زیرک و هوشیار برای خــنثی کردن توطئه علیه خود یا منصرف کردن فرد مقابل از اجرای قصد خـود (ریختن زهر در جام مهمان) جام خود را که در گذشته از فلز بود و مثل امروز شیشه ای نبود، با شدت به جام میزبان می زد تا محتویات دو جام با هم مخلوط گردد. تا اگر محتویات یک جام آغشته به سم بود با کوبیدن جام‌های شراب به جام‌های دیگر بریزد و آنها نیز سمی شود و می گفتند: «به سلامتی» یعنی من این کار را به امید سلامتی و در واقع سالم ماندن انجام می دهم. و اما چرا شخصی جامش را پایین تر می آورد؟به این دلیل بود که می خواست به شاه بفهماند با کوبیدن جام ها اگر جام شما آلوده به سم است و در جام من بریزد من حاضر به فدا شدن هستم ولی اگر جام من آلوده به سم باشد پایین تر از جام شما میگیرم تا جام شما با سم جام من مخلوط نگردد. این که اروپائیـــــــان شراب را جرعه جرعه و کم کم می‌نوشند هم از گذشته ناشی شده اســت. به این صورت که افراد از ترس این که مبادا زهر در جامشان ریختــــه باشند یک مرتبه آن را نمی‌نوشیدند بلکه ابتدا آن را مزه مزه می کردنــد سپس محتویات جام را تا ته سر می‌کشیدند. این شیوه تا امروزادامه یافـت و به مرور زمان جزء فرهنگ اروپائیان شد

عکس: پیاله شراب با سر غزال از جنس طلا و نقره / متعلق به دوره ساسانی‏

"" داستان کوتاه پدرزن ""

"" داستان کوتاه پدرزن ""

مردی به پدر همسرش گفت : عده زیادی‌ شما را به خاطر زندگی 

زناشوئی موفقی که دارید تحسین می‌کنند. ممکن است راز این 

موفقیت را به من بگوئید؟.........

پدر با لبخندی پاسخ داد: هرگز همسرت را به خاطر کوتاهی‌هایش یا 

اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده. همواره این فکر را در یاد 

داشته باش که او به خاطر کوتاهی‌ها و نقاط ضعفی که دارد 

نتوانسته شوهری بهتر از تو پیدا کند! ...