تنها چند دقیقه تامل تا رسیدن به جوپار

سفر به سرزمین محرم و تعزیه

کوه ستبر، تپه‌های زیبا، نهرهای پرآب، باغ‌های پرنقش و نگار، کشتزارهای وسیع، کوچه‌باغ‌های صمیمی، سکوت آرامش‌بخش، هوای پاک و روح‌افزا، نسیم خنک و جان‌بخش، امام‌زاده‌ی باصفا و ... . کمتر می‌شود با یک تیر به این همه نشان زد. اما یک سفر یک‌روزه به شهر «جوپار» تیری‌ست برای هدف گرفتن این همه نشان.
حال که در ماه مهر و دوستی و مدرسه به سر می‌بریم، سفرهای کوتاه و نزدیک، بهترین گزینه برای عوض شدن حال و هوا هستند. برای سفر به جوپارکه این روزها ثبت جهانیِ قنات «گوهرریز»اش بیش از پیش نام آن را بر سر زبان‌ها انداخته است، کافی‌ست فقط اراده کنید. یک زیرانداز، فلاسک چای و کمی ملزومات سفر داخل صندوق عقب خودرو بیندازید و 18 کیلومتر در مسیر جنوب جاده‌نوردی کنید و پای در دامنه‌ی کوه جوپار، معروف به «آلپ ایران» بنهید. اگر سیگاری هستید بسته‌ی سیگار را مچاله کرده و دور بیندازید و در هوای آزاد این شهر کوچک و زیبا، چند نفس عمیق بکشید و هوای سالم را به شُش‌های خود هدیه کنید.
با این‌که سال‌هاست که جوپار پیشوند شهر را به خود گرفته است اما هم‌چنان زندگی ساده و بی‌ریای روستایی در آن جریان دارد. باغ‌های میوه، مزرعه‌های گندم و یونجه و سیب‌زمینی، خانه‌های کاهگلی و کوچه‌باغ‌های به جای مانده از روزگاران قدیم، هنوز رنگ و بوی زندگی روستایی را با خود دارند. هر چند که چند سالی‌ست که باغ‌ها در حال تبدیل شدن به ویلا هستند و کوچه‌باغ‌ها نیز در طرح‌های عمرانی شهرداری جوپار مدفون می‌شوند و به بهانه‌ی تعریض، دیوارهای گِلی چندین ساله جای خود را به دیوارهای بدقواره و کج و معوج بلوکی می‌دهند تا پای خودردوها به جای‌جای این شهر باز شود.
وجود حرم «شاهزاده حسین» برادر «امام رضا(ع)» در جوپار، این شهر را به شهری مذهبی تبدیل کرده است و هر سال هزاران زائر از سراسر شهرهای استان و حتی استان‌های همجوار به جوپار می‌آیند. اوج حضور مسافران در جوپار مربوط می‌شود به ایام محرم، به ویژه روزهای تاسوعا و عاشورا.
زائران حسینی با اقامت در بوستان‌های جوپار و اطراف حرم شاهزاده حسین، به انتظار ورود کاروان‌های عزاداری می‌مانند. هم‌چنین جوپار در ایام محرم یکی از مراکز اصلی برگزاری تعزیه در استان است.
تعزیه‌خوانان جوپاری نسل‌هاست که انتظارکش محرمند تا با اشعار حماسی‌، کارزار حضرت «اباعبدالله الحسین» با سپاه کفر را به تصویر بکشند.

منتشر شده در نشریه آوید

 

پایاب

بچه بودیم
هفت هشت تا قد و نیم قد
گلوله می شدیم و از پله هایی که بر اثر رفت و آمد بسیار خاصیت پله بودن شان را از دست داده بودند میرفتیم پایین پایاب
و در مقابل چشمهای وق کرده ی ماه های سیاه درون آب قنات مشت هایمان را پرآب می کردیم و می نوشیدیم
و خوشحال از حضور در ده پانزده متری عمق زمین روی به آسمان می کردیم تا آبی آن را از دهانه چاه بهتر ببینیم
اما آنچه که میدیدیم گرد و خاک دویدن هایمان بود و کلوخهایی که به ناگاه از رو زمینیها به سمت مان پرتاب و بر سرمان آوار می شد
گاه جرات پیدا میکردیم و با چراغی به قصد پیمایش قنات پای در آب خنک می نهادیم و دو سه قدم نرفته دیوارهای قنات محاصره مان میکردند و با قالبی تهی شده راهروی تنگ پایاب را با گامهایمان خاک آلود می کردیم فرار و الفرار
خلاصه جوپار بود و پایاب بود و من و رضا و وحید و مجتبا و مهدی و جواد و نادر و علی و مصطفا و سعید 
هنوز هم جوپار هست و پایاب هم هست اما ماها دیگر نیستیم

ملزومات سفر در نوروز 1395

در این دیارِ که به گفته‌ی بسیاری از مردمان، سرزمین مردمانی که اهل سفر و خوشگذرانی و این‌ور و آن‌ور رفتن‌اند، روزان نوروز، بس طلایی فرصتی‌ست از برای پای نهادن در جاده و گازیدن(1) و خندیدن و سفریدن(2).   

باک ماشین را بزن، بنزین و سرب

چاله‌های جاده‌ها را درنورد

حال برای بیشتر لذتیدن(3) از سفر می‌لازمد(4) به فراهمیدن(5) ملزومات. برای شروع یک دوربین دوچشمی خواهید. نه از برای شکار! بلکه آن را به کودک خود سپرید تا متنها الیه جاده را دیدبانی کند. چون ممکن است برادر پلیسی از پشت دوربینی در کمین‌گاهی، با تابلویی در دست ناگهان به میان جاده جست بزند، با مقصود جریمه کردن شما و در این صورت کودک را بیاموزید به آگاهیدن(6) شما از وجود کمین‌گاه! با این دوربین کودک هم برای ساعتی سرگرم است و پای روی اعصاب‌تان نمی‌نهد. هم‌چنین در سفر به شی‌ای عتیقه به نام «آفتابه‌ی قرمز» حتماً می‌نیازید(7). چون‌که در سفر، مستراح یافتن کاری‌ست بس مشکل و این را بسیار به کار آید. باری! در سفر به خط اینترنت و یک گوشی هوشمند و شبکات اجتماعیه هم نیازمندید تا کیلومتر به کیلومتر از خود و خانواده‌ی خندان خود عکس‌های یهویی بگیرید و در فضای مجازی بمنتشرید(8) و به دوست و رفیق و فامیل فخر بفروشید!

عید است و در سفر موال کمیاب است

کودکت نیز ز بهر این فشار بی‌تاب است

بردار همره خود آفتابه‌ای قرمز به قبل سفر

چون‌که این متاع در سفر گوهری نایاب است(9)

  1. گازیدن: گاز دادن

  2. سفریدن: سفر کردن

  3. لذتیدن: کیف کردن

  4. می‌لازمد: لازم می‌شود

  5. فراهمیدن: فراهم کردن

  6. آگاهیدن: آگاه کردن

  7. می‌نیازید: نیاز پیدا می‌کنید

  8. بمنتشرید: منتشر سازید

  9. شاعر شعر در صف دستشویی سرده است

تکنولوژی

در کنترل پنل وبلاگم گزینه‌ای هست تحت عنوان وب‌لاگ دوستان. از همان ابتدای راه‌اندازی مفشو، وب‌لاگ دوستان و وب‌لاگ‌هایی که مرا جذب می‌کردند را در این قسمت ذخیره کردم تا هر وقت بروزرسانی کردند مطالب‌شان را بخوانم. این روزها وقتی به این قسمت وب‌لاگ سر می زند دلم می‌گیرد. غیر از سه وب‌لاگ از بروزرسانی بقیه روزها و بلکه ماه‌ها می‌گذرد و صد البته خود مفشو که آخرین بروزرسانی‌اش برمی‌گردد به 63 روز پیش. البته شاید این دیر بروزرسانی به دلیل ظهور پدیده‌هایی چون اینستاگرام و توییتر و ... هستند که به دلیل موبایلی بودن و یا در دسترس بودن محبوبیت بیشتری پیدا کرده‌اند. بالاخره تکنولوژی است و روز به روز پیشرفت می کند. گویا فقط این بلاگفاست که درجا می زند و وب‌لاگ‌ها به همان شکل چندین سال پیش خود وجود دارند.

پی‌نوشت: الکی گفتم یه چیزی نوشته باشم  

خودرو داخلی

دهم بند

در باب خودرو

در این دیارِ به گفته‌ی بسیاری از مردمان، سرزمین خودروسازانِ غول‌پیکر و خودروبازان مه‌پیکر و پیل‌پیکر و خودروان آخرین مدل سال‌های اواخر دهه‌ی هشتاد و متنوع در رنگ‌های شادی جون سفید و سیاه و طوسی، کس نیست که به کس بگوید که دردت چیست و راه بیانداختن کمپین نخریدن خودوری داخلی‌ات از چه روست؟

پرایدم را پژو کردم چه آسان!

بیا دیگر، زمن روبرنگردان

حال کس نیست بگویدت که همه‌ی خودروان چون هم‌اند. چهار چرخ دارند و یک اتاق و صندلی و یک فرمان و گاز و ترمز و کلاچ و در و پنجره! چه می‌فرقد(1) آوای بوقش بلبلی باشد یا ملودیک؟ گر بوق هم نداشته باشد زبانم لال خودت که لال نیستی. سر ز پنجره بیرون بر و نعره و فریادی از ته دل کش. این‌که پخش خودرویت چگونه باشد چه حاصل. از آن جا که کلهم مردمان سرزمین پارس از مادر خوش‌صدا متولد شده‌اند هر آن می‌توانند آواز نیکوی خویش را در گلو بیاندازند و به دهانی خود و سرنشینان را بمیهمانند(2). چه فرق دارد اگر روی کیلومترشمار خودروی شما عدد 220 و بالاتر از آن نگاشته شده باشد در حالی‌که حتی اگر و فقط اگر یک متر از سرعت مجاز بیشتر برانید چشمان تیزبین ماموران خدوم پلیس شما را می‌شکارد(3) و می‌جریمد(4) و از تند رفتنِ دگرباره می‌پشیماندت(5).

پژو و پیکان و ژیان و پراید

چو اجل رسد همه وسیله‌اند

فراموش کن پورشه و فراری را

نام تو را با این‌ها بریده‌اند

  1. می‌فرقد: فرق می‌کند

  2. بمیهمانند: میهمان کنند

  3. می‌شکارد: شکار می‌کند

  4. می‌جریمد: جریمه می‌کند

  5. می‌پشیماندت: پشیمانت می کند بدبخت!

منتشر شده در پاسارگاد