عکاس آزاد

عکاس آزاد

www.akaseazad.blogsky.com
عکاس آزاد

عکاس آزاد

www.akaseazad.blogsky.com

فراخوان نخستین جشنواره سراسری عکس هارور

با نگاه به سیر ناخودآگاه زندگی و جوامع در جاده‌های مه‌آلود، با مقصدی نامشخص، سوار بر ماشین پیشرفت تکنولوژی؛ گسترش همه‌گونه‌ی راه‌های ارتباطی و کاهش صمیمت و محبت؛ افزایش روز‌افزون جرم و جنایت و تنهایی!
بررسی آسیب‌های اجتماعی در قالب عکس با دست توانمند هنرمندان و به تصویر کشیدن آنچه شناخته شده است و ناشناخته از رفتارها، برخوردها، احساسات، تاثیرات و خصوصیات هر آنچه از آن به عنوان آسیب های اجتماعی بتوان نام برد؛ می‌تواند با جلب توجه مسئولان و اندیشمندان جامعه‌ی روانشناسی و جامعه شناسی؛ زوایای آشکار، پنهان و گاه عادی شده‌ای را یادآور شوند که باید برای اصلاح ریشه‌ها و برطرف‌سازی آنها یا جلوگیری از گسترششان گام برداشت تا مایه‌ی سوق دادن زندگی به بهتر زیستن شود.
بر این پایه تارنمای حوزه‌ی هنری خوزستان بر آن است تا با برگزاری جشنواره‌ی عکس در ژانرِ هارور )وحشت)؛ که امکان بازگویی زشتی‌ها را بهتر و توانمند‌تر دارد؛ نظر همگان را به این مهم جلب کند.
باشد که از نگاه قویتری برای اصلاح خود و جامعه برخوردار شویم.

• یادآور شدن انواع آسیب‌های اجتماعی
• بررسی علل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آسیب‌های اجتماعی
• بررسی نقش مشکلات روحی و روانی در پدید آمدن آسیب‌های اجتماعی و برعکس
• تحلیل نقش تربیت خانوادگی و تعامل فردی
• کاوش توانایی‌های عکاسی در بیان وحشت




ادامه مطلب ...

چگونه از یک رنگین کمان عکاسی کنیم؟

رنگین کمان، سوژه ای است که این قدرت را دارد تا شما را هنگام قدم

 زدن و در حالیکه حداقل انتظار برای دیدن آن را دارید متوقف کند. رنگین

کمان ها زیبا هستند اما  چگونه از یک رنگین کمان عکاسی کنیم ؟


ادامه مطلب ...

دینگ دینگ دَنگ میزند آونگ ساعت زنگ


دینگ دینگ دَنگ     میزند آونگ ساعت زنگ


دینگ دَنگ دَنگ      میدوند عقربه ها بی درنگ


دَنگ دَنگ دَنگ       امروز هم گذشت، بنگ!



سمن نورخلج

گاهی ها و اگرها!

(خیلی وقت بود حرفهای دلم بود ولی توان نوشتن

نداشتم تا اینکه امروز این نوشته را دیدم و گذاشتم)


حکایت گاهی ها و اگرها!

گاهی فکر کردن به دوست، نفس کشیدن را

از یادت می برد. نفس کشیدن که سخت

می شود، مجبور می شوی، با نفسی عمیق، کاستی ها را جبران کنی.

گاهی هزار حرف در دل داری اما بغض راه گلویت را

می گیرد، مجبور می شوی اشک را میهمان

چشمانت کنی تا بغض گلویت باز شود.

گاهی در میان هزاران آدم و هزاران لبخند ، نبودش

غمگینت می کند، مجبور می شوی لبخند بزنی

تا دیگران را به شاد بودنت دلخوش کنی.

گاهی چشم می گردانی تا ببینی ، نمی بینی، نمیابی، مجبور می شوی

چشمانت را ببندی تا تصویری زیبا از سیمایش

را میهمان چشمان جانت کنی.

گاهی گوشهایت را تیز می کنی، تا صدایت کند.

در میدان هزاران صدا ، همه جا را ساکت

میابی، مجبور می شوی، خودت

را صدا کنی، تا حسرت نکشند این گوشهای منتظر!

گاهی هجران تار و پود وجودت را پریشان می کند، مجبور

می شوی با امید وصال پریشانی ت را به شوق تبدیل کنی

تا وجودی بماند برای چشیدن طعم هجران!

گاهی می طلبی ، می خواهی ، میآبی ، می آید اما

نمی ماند می رود، مجبور می شوی دوباره

بطلبی ، بخواهی، انگار این طلب را پایان نیست!

در میان گاهی های بسیار و مجبور شدن های

فراوان، دلخوشم به بودن کسانی که دوست شان دارم.

حتی اگر، نفس کشیدن سخت شود.

حتی اگر اشک میهمان چشم شود.

حتی اگر تا ابد با چشمان بسته ببینم!

حتی اگرهزاران و هزاران بار با صدای بلند خودم را صدا زنم!

حتی اگر تمام جسم و جانم طلب شود!

فکر می کنم دوست داشتن ارزشش بیشتر از این گاهی ها باشد!

باز هم می طلبم…


و دلم میگوید...