ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نردبانیست، این زندگانی!
با شماری بران پلّکانها
از نخستین،
تا به بالا.
ما از این پلّهها در عبوریم
گه به بالا
گه به پایین
هر کسی پلّة ناگزیری
بهرِ خود دارد و
از همانجا
میرَوَد سویِ آن بیکرانه.
از تو میخواهم، ای جاودانه!
رویِ بالاترین پلّه آنجا
که وجودم همه شور و عشق است
و سرود و سخن میسرایم
پلّة ناگزیرِ مرا تو
ناگهانی نهی زیر پایم.
دکتر شفیعی کدکنی
ممکنه یک ماموریت چند روزه به سمنان داشته باشم
از همین الان خیلی خوشحالم
امیدوارم سفر خوبی باشه
امروز صبح دلم از خیلی چیزا گرفته بود
بعد از ظهر دلم حسابی گرفت
تازه فهمیدم وقتی آدم با خودش تنهاست میتونه به چیزهایی فکر کنه که...
بیخیال
من خوب خوبم میخندم-شوخی میکنم-حرف میزنم-ولی چه کسی از درونم با خبر است؟
همه میگن این پسره خنده از روی لبانش نمیره
ای کاش دلم هم خنده رو بود...
هر چی بیشتر میگذرد گرافتاری ها بیشتر میشود
و احساسات کمتر
چیزی که میماند خاطره هاست...