ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پاییز هم رفت و زمستان سر رسید...
ولی حتی یک قطره بارون هم نبارید...
خدایا ما را از نعمت الاهی بی نصیب نگذار...
آمین...
یک اتفاق سرخ به اندازه ی غروب
داغ از تنور سینه ی تب کرده ی جنوب
تاراج یک مترسک و هربار یک کلاغ
از من نمانده هیچ به جز تکه های چوب
زیباترین گناه من اینجا جهنم است
من متهم به عشق تو، یک اتهام خوب
از دور دست حادثه، ماری مرا گزید
زهری که بی تو در تن من میکند رسوب
من روبروت هستم، از پشت سر بزن
روی صلیب ساعت خود قلب من بکوب
با تیک تاک قلب تو من کوک میشوم
حالا که رفته است، همه، لحظه های خوب
سکوت دریا را خیلی دوست دارم به آدم آرامش میده ولی بعضی وقت ها آدم را یاد خاطراتی
می اندازد که قلب آدم را میشکنه و آدم دلش میگیره
سکوتش را دوست دارم صدایش مثل آوای بی صداست
مثل...
نمیدونم...
شاید هم اشتباه میکنم...
راستی شما هم از دریا خاطره دارید؟