عکاس آزاد

عکاس آزاد

www.akaseazad.blogsky.com
عکاس آزاد

عکاس آزاد

www.akaseazad.blogsky.com

رها در باد

بی هوا میدوی/باد تو را با خودش میبرد/به هرجا که میخواهد/وتو رها در باد خود را به تقدیر می سپاری....

همراه برگ ها به رقص در می آیی و به هرسو میروی/ناگهان احساس لطیفی به تو دست میدهد/از میان ابرها عبور کرده ای....

باد تو را با خودش میرود/ و آنجا هزاران گره ای را که پیش از این برباد زده ای بر باد رفته میبینی...

همسفر کبوترانی شده ای که از سرما به گرما میروند/احساس بی وزنی میکنی/همچو پری در آسمان رها...

و خدا برایت دست تکان میدهد/ و تو برای خدا دست تکان میدهی....

باد تو را با خودش میبرد/از آسمان زمین را که مینگری همه جا کوچک است/ و دشت ها و بیابان های رنگارنگ/ و انسانهایی هزار رنگ...

باد تو را با خودش می برد/ به آنجا که تقدیر تو باشد...


مجتبی اسدی زاده

کجا خالی کنم این اشک های داغِ نم نم را

به دوش پلکِ خسته می کشم سنگینی غم را

کجا خالی کنم این اشک های داغِ نم نم را

 

یکی دارد به آرامی ولی پیوسته می ریزد

به رگ های تن من تلخی مرگ آور سم را

 

به هم می ریزد او آرامشم را سرد و سرسنگین

و قاطی می کند دیوانه وار اعصاب آدم را

 

فرشته نه ، شبیه یک شبح از دور می آید

و خالی می کند روی سرم خاک دو عالم را

 

سر ناسازگاری دارد وُ می دانم آخر سر

نصیبم می کند این زلزله، ویرانی بم را


سالم پوراحمد

خیال آمدنت

خیال آمدنت دیشبم به سر می زد,نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت خیال  روی تو نقشی به چشم تر می زد
شراب لعل تو می دیدم و دلم  می خواست هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد
زهی امید که  کامی از آن دهان می جست زهی خیال که دستی در آن کمر می زد
دریچه ای به تماشای باغ وا می شد دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد
تمام شب به خیال تو رفت و ، می دیدم که پشت
 پرده ی اشکم سپیده سر می زد.

هوشنگ ابتهاج

زندگی

آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم